مست و شیدایی و گیجی

+ خب خب خب. بفرمایید :)

× خیلی ممنون [ از شدتِ هیجان قلبش در حالِ بیرون زدن است ]

+ بو کن.

× هل داره :)

+ خب دیگه وقتشه.

× [ استکانِ چای را سر می‌کشد ]

+ چه حسی داری؟! :)

× خیلی خوبه. خیلی. [ به اسمِ خانم فاطمه زهرا نگاه می‌کند ]

+ خدا رو شکر :)

 

و حوا بعد از ۱۲ سال، بالاخره لب به چای زد. مطمئنم برکتش میاد وسطِ این زندگی.

 

 


اشتیاقی که به دیدارِ
تو
دارد دلِ من
دلِ من داند
و
من دانم
و
دل داند
و
من

آرشیو مطالب
Designed By Erfan, Edited by a Friend Powered by Bayan